مصاحبه خواندنی با عبدالله شهبازی
نام عبدالله شهبازی رو در تیتراژ سریال مدار صفردرجه و اخیرا سریال پدرخوانده زیاد دیده ایم در ادامه مصاحبه ای خواندنی با وی رو که برگرفته از کتاب پژوهه صهیونیت2 است می خونیم . البته مصاحبه مربوط به چند سال قبله ولی نکته ها و مطالبی که ایشون گفته خیلی جالب و جدیده . اینم مصاحبه امیدوارم که مفید باشه :
عبد الله شهبازی در عرصه تحقیقات تاریخی چهره شناخته شدهای است.اوبا کتاب ظهور و سقوط سلطنت پهلوی چنان قدرتمندانه پا به میدان تحقیقاتتاریخی گذارد.که به جرأت میتوان گفت در دوران اخیر نظیری ندارد.امامهمترین اثر ایشان کتاب دیگری است:«زرسالاران یهودی و پارسی»؛اثریارزشمند و بیبدیل.این اثر گرانقدر که تاکنون چهار جلد آن منتشر شده و سهجلد دیگر آن باقی مانده است.زوایای مختلفی از وقایع قرون اخیر و استعمار واستثمار را کاویده و به خوبی از عهده ارائه آن برآمده است.این کتاب در پیکشف ماهیت«غرب»است یعنی پنج قرن اخیر در اروپا-و مخصوصا انگلیس-و روسیه و آمریکا؛و از همه زوایای تاریخی و سیاسی و فکری و اقتصادی؛و دربرخی از مسائل در طول تاریخ.
در مورد ایران هم در موارد مختلف.مسائل متعدّدی کنکاش و بررسی وبسیاری از نقاط مبهم و ناگفته،مورد دقت قرار گرفته است و به کشف عرصههایی توفیق یافته است که اساس اندیشه و نگاه معمول و رایج را از بن وبنیاد تغییر میدهد.
داعیههای بزرگ و شگفتآور کتاب زرسالاران یهودی و پارسی،در عین حالبه طور کامل با اسناد و مدارک محکم و مورد قبول همگان و بر اساس شیوههایکاملا علمی و متقن اثبات شده است.
آنچه در پی میآید حاصل گفتگویی است با جناب آقای عبد الله شهبازی تا فقط بخشی از نکاتی را که میتوان در این محدوده مطرح نمود.نشان داد و خوانندهمحترم را برانگیخت که همه آثار گرانقدر این محقق بزرگوار را مطالعه کند.
آغاز سخن
با تشکر از شما که در این گفتگو شرکت کردید.در ابتدا،به منظورآشنایی خوانندگان،مختصری درباره خودتان توضیح بفرمایید.
من هم تشکر میکنم که محبت کردید و تشریف آوردید.پدرم،حبیب الله شهبازی،از سرانعشایر فارس بود.دو عمو و تعدادی از اعضای خانوادهام در سال 1311 به دست حکومت پهلویقتل عام شدند.در سال 1334 در شهر شیراز به دنیا آمدم و نام یکی از این عموها را بر من نهادند.
پدرم از زمستان 1341 تا بهار 1342 در دفاع از امام خمینی رحمه الله در رأس مردم منطقه خود(کوهمره)به مقابله مسلحانه با حکومت پهلوی پرداخت و در 13 مهرماه 1343 به شهادت رسید.از 13 سالگی در ارتباط با آیت الله محیی الدین حائری شیرازی،که در آن زمان فعالترین روحانیهوادار امام در شیراز بودند،به فعالیتهای سیاسی مخفی جلب شدم.برخی از اعلامیههایی کهپدرم صادر کرده در کتاب ایل ناشناخته به چاپ رسیده و برخی در مجموعه اسناد امامخمینی رحمه الله در ساواک منحله در دست انتشار است.تعدادی از اسناد مربوط به فعالیتهای من درسال 1349 نیز در اسناد آیت الله شهید دستغیب منتشر شده است.
بعدها در ارتباط با فعالیتهای سیاسی پنج بار به زندان افتادم و قریب به پنج سال از عمرخود را در حبس سپری کردم.آشنایی اولیهام با تاریخ و اندیشه سیاسی در این سالها و از طریقمراوده و دوستی با دهها تن از زندانیان سرشناس سیاسی متعلق به همه جریانهای سیاسی وفکری کشور صورت گرفت.نوجوان بودم و پرشور و به شدت جویای دانستن و آموختن.اینسالها تبعات مثبت و منفی برایم به ارمغان آورد.دورانی تأثیر گذار در زندگیام بود که در کورانآن آموختههای فراوان کسب کردم.
تحصیلات خود را در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران به پایان بردم.در سال 1367 درتأسیس مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی و در سال 1374 در تجدید سازمان«مؤسسهپژوهش و مطالعات فرهنگی»به عنوان یک نهاد تخصصی مطالعات تاریخی و با نام جدید«مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران»مؤثر بودم و معاونت پژوهشی دو نهاد فوق را به عهدهداشتم.در رابطه با مسئولیتهای فوق،فصلنامه تخصصی«تاریخ معاصر ایران»و دهها طرحپژوهشی،از جمله«فهرست نمایه مطبوعات ایران در دوره قاجاریه»و«دانشنامه ایلات و طوایفایران»را طراحی و راه اندازی کردم.هم اکنون تمامی اوقات خود را به تدوین مجلدات پنجم تاهفتم کتاب زرسالاران اختصاص دادهام که امید دارم در سال 1381 به پایان رسد.
تألیفات منتشر شده
تاکنون چه آثاری از شما به چاپ رسیده است؟
1-ایل ناشناخته،پژوهشی در کوه نشینان سرخی فارس(نشر نی،1366).
2-مقدمهای بر شناخت ایلات و عشایر(نشر نی،1369).
3-کودتای نوژه(مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی،1367).
4-سیاست و سازمان حزب توده(مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی،1370).
5-ظهور و سقوط سلطنت پهلوی،جلد دوّم:جستارهایی از تاریخ معاصر ایران(مؤسسهمطالعات و پژوهشهای سیاسی،1369).
6-مطالعات سیاسی[مجموعه مقالات]،کتاب اوّل،1370.
7-مطالعات سیاسی[مجموعه مقالات]،کتاب دوّم،1372.
8-نظریه توطئه،صعود سلطنت پهلوی و تاریخنگاری جدید در ایران(مؤسسه مطالعات وپژوهشهای سیاسی،1377).
9-زرسالاران یهودی و پارسی،استعمار بریتانیا و ایران،جلد اوّل:یهودیان و الیگارشییهودی(مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی،1377).
10-زرسالاران یهودی و پارسی،استعمار بریتانیا و ایران،جلد دوّم:الیگارشی یهودی وپیدایش زرسالاری جهانی(مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی،1377).
11-زرسالاران یهودی و پارسی،استعمار بریتانیا و ایران،جلد سوم:آریستوکراسی و غربجدید(مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی،1380).
12-زرسالاران یهودی و پارسی،استعمار بریتانیا و ایران،جلد چهارم:نخستین تکاپوهایفراماسونری(مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی،1380).
ظاهرا ویراستاری برخی آثار چاپ شده هم به عهده شما بوده است؟
بله؛علاوه بر تألیفات فوق،تدوین و ویرایش برخی کتب را نیز به عهده داشتهام که در زمانخود مؤثر بودهاند.اهم این کتب عبارتند از:
1-احسان طبری،شناخت و سنجش مارکسیسم(امیرکبیر،1368).
2-ظهور و سقوط سلطنت پهلوی،جلد اوّل:خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست(مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی،1369).
3-خاطرات نورالدین کیانوری(مؤسسه تحقیقاتی و انتشاراتی دیدگاه،1371).
4-خاطرات ایرج اسکندری(مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی،1372).و آثار در دست اقدام شما؟
علاوه بر مجلدات پنجم تا هفتم زرسالاران،کتابی با عنوان زندگی و زمانه شیخ ابراهیمزنجانی در دست تألیف دارم که ناتمام مانده است.این کتاب علاوه بر بررسی انقلاب مشروطه،متن کامل خاطرات منتشر نشده زنجانی را نیز در بر میگیرد.در طول دهه اخیر،مقالات ومصاحبههای فراوانی منتشر کردهام که درج فهرست آن به درازا میکشد.
چه شد که مسئله زرسالاران یهودی برایتان جالب شد و کار را دراین زمینه شروع کردید؟
علاقه من به این مسئله از کتاب ظهور و سقوط سلطنت پهلوی شروع شد.در حوالی سال1369 بر روی این کتاب کار میکردم و مطالبی تهیه میکردم که به عنوان جلد دوّم کتاب فوقمنتشر شد با عنوان فرعی«جستارهایی از تاریخ معاصر ایران».مسئله مهم و جدید آن بیان نقشریپورترها (اردشیر جی و پسرش شاپور جی) در تاریخ معاصر ایران است که قبلا کاملا ناشناختهبود.مسئله ریپورترها به علت اهمیتش تمام ذهن و علاقه من را به خود مشغول کرد و به دنبالریشه یابی آن رفتم.میخواستم بدانم که چه کانونهایی در پشت این پدر و پسر بودند و چهعلایق و انگیزههایی سبب شد که اردشیر آن نقش بزرگ را در تأسیس حکومت پهلوی ایفا کند.
در وهله اوّل،روشن بود که اردشیر ریپورتر رئیس شبکه اطلاعاتی بریتانیا در ایران است.ولی اینهمه مسئله نبود.به عینه میدیدم که اردشیر علایق شخصی خاص خود را داشت و در واقع او یککارگزار صرف و مجری اوامر دستگاه اطلاعاتی انگلیس نبود بلکه بنوبه خود در ایجاد علاقه درانگلیسیها نسبت به خلع قاجاریه و تأسیس سلطنت پهلوی بسیار تأثیر داشت.این علایق از کجامیآمد؟از آنجا که اردشیر ریپورتر از زرتشتیان هند بود و به عنوان نماینده پارسیان هند در ایرانحضور داشت،در بررسی خود به پدیدهای به نام الیگارشی پارسی رسیدم.
الیگارشی پارسی و ایران
پارسیان یک طایفه کوچک زرتشتی ساکن غرب شبه قاره هند هستند.در درون این طایفه،که در جریان سفر خود به بمبئی آنها را از نزدیک دیدهام و اکثرشان مردم متوسط و زحمتکشیهستند،یک اقلیت بسیار ثروتمند وجود دارد که از قرن هیجدهم به طور عمده در شهر بمبئیمستقر بودند و در دستگاه استعماری بریتانیا بسیار قدرت داشتند.آنها همه کاره شهر بمبئیبودند.توجه کنیم که در دوران استعماری،بمبئی از نظر اهمیت سیاسی و اقتصادی و میزانجمعیت،دومین شهر امپراتوری بریتانیا بود.اولی لندن بود و دومی بمبئی.در قرن نوزدهم واوایل قرن بیستم،بمبئی پایتخت امپراتوری بریتانیا در منطقهای بزرگ به شمار میرفت که ازسمت شرق،دولتهای محلی مرکز و غرب شبه قاره هند را در بر میگرفت و از سمت غرب به مصرو حبشه و سودان و قاره آفریقا میرسید.در این دوران،سرزمینهای ایران و بین النهرین(عراقکنونی)و شبه جزیره عربستان و افغانستان و آسیای میانه در حوزه مسئولیت و نظارت حکومتبمبئی بود.
در بمبئی،قدرت اصلی در دست گروهی منسجم از ثروتمندان پارسی بود و بسیاری ازمأموران سیاسی و اطلاعاتی حکومت هند بریتانیا در سایر مناطق،یا منتخب آنها بودند و یا دررابطه نزدیک با آنها قرار داشتند.مثلا،این پارسیان،مثل اعضای خانوادههای پتیت و خراس وعدن والا،نه تنها با عمان رابطه فعال تجاری داشتند بلکه بعضی از آنها از طرف حکومت هندبریتانیا به عنوان مشاور امام مسقط عمل میکردند.سر هر مزجی عدن والا در اوایل قرن نوزدهمشخصیت بسیار متنفذی بود و همو بود که پس از تأسیس رسمی سلطنت پهلوی(آذر1304 ش.)،در مرداد 1305 در رأس یک هیئت بزرگ پارسی برای تبریک به رضا شاه به ایرانآمد.این سفر به ابتکار اردشیر ریپورتر صورت گرفته بود.در زنگبار هم وضع همین گونه بود و یکپارسی به نام بهمن جی مانکجی داروخان والا به عنوان مشاور سلطان زنگبار در این کشور مستقربود و همه کاره سلطان به شمار میرفت و بعد از او دکتر فرامرز جی پستان جی در این مقام قرارگرفت که در عین حال استاد لژ فراماسونری زنگبار هم بود.در دولتهای شبه قاره هند که به ظاهرمستقل بودند ولی به طور غیر رسمی در تحت نظارت حکومت هند بریتانیا قرار داشتند،باز اینپارسیان به عنوان نمایندگان رسمی و غیر رسمی بریتانیا فعال بودند.مثلا در حیدر آباد دکن یکیاز این پارسیان به نام داراب جی چنوی،همه کاره نظام(حاکم)حیدر آباد بود و اعضای خاندانویکاجی تمام امور مالیه این دولت را در کنترل خود داشتند و به کمک بانکهای خصوصیانگلیس،حکومت حیدر آباد را به شدت بدهکار خود کرده بودند.در دولتهای پونا و بارودا همهمین سیستم وجود داشت.
بخش عمده ثروت این الیگارشی پارسی از طریق تجارت تریاک قرن نوزدهم به دست آمدهاست و در این دوران،آنها شرکای مهم تجارت تریاک انگلیسیها و آمریکاییها و یهودیها درشرق بودند.تجارت تریاک مهمترین یا یکی از مهمترین شاخههای اقتصاد جهانی در قرننوزدهم بود و همین تجارت باعث شد که دو جنگ بزرگ میان قدرتهای متحد اروپایی و چین،که قربانی اصلی این تجارت بود،رخ دهد که به«جنگهای تریاک»معروف است.
این الیگارشی پارسی بر اساس یک افسانه منظوم به نام قصه سنجان خود را از تبار اشراف وموبدان ساسانی میداند که گویا در زمان حمله اعراب به ایران برای حفظ عقاید و دین خود بهغرب هند فرار کردند و کتابهای دینی خود را هم به هند بردند.سران این طایفه از اوایل قرنهیجدهم میلادی نه تنها با ایران ارتباطات گسترده داشتند بلکه در سرنوشت ایران نیز بسیارمؤثر بودند.در حمله خونین و شوم محمود افغان به ایران و اشغال اصفهان و انهدام دولت صفوی،این طایفه نقش جدّی داشت و فردی به نام نصر الله گبر نفر دوّم قشون افاغنه و سپهسالار محمودافغان بود.میدانیم که حمله محمود افغان به ایران مهمترین حادثهای است که سرنوشتتاریخی ایران را دگرگون کرد.در دوران جدید،اردشیر ریپورتر و پسرش،شاپور،نه تنهانمایندگان اینتلیجنس سرویس بریتانیا در ایران بودند بلکه نماینده این الیگارشی پارسی همبه شمار میرفتند.مثلا،اردشیر ریپورتر در تهران نماینده کمپانی تاتا بود که به الیگارشی پارسیتعلق دارد و حتی امروز هم بزرگترین کمپانی هندوستان به شمار میرود.
از زمان حضور جدّی استعمار بریتانیا در ایران تا جنگ دوّم جهانی،این بمبئی بود که جایگاهاصلی را در عملیات سیاسی و اطلاعاتی و نظامی و اقتصادی بریتانیا در ایران داشت نه لندن.ایناشتباه بزرگی است که مورخین ما مرتکب میشدند و در بررسی نقش استعمار بریتانیا در ایرانتوجه خود را به لندن متوجه میکردند.تا زمانی که من کار خود را شروع کردم تقریبا هیچ کس بهنقش حکومت هند بریتانیا در تحولات ایران توجه جدّی نکرده بود.من نشان دادم که کودتای1299 طرح حکومت هند بریتانیا،به ریاست لرد ریدینگ،و سازمان اطلاعاتی آن در ایران،بهریاست اردشیر ریپورتر بود که وزارت خارجه انگلیس،به ریاست لرد کرزن،با آن مخالف بود ومیخواست طرح خاص خود،قرارداد 1919،را تحقق بخشد.البته طرح کودتا در ایران از حمایتیک لابی بسیار مقتدر در دولت لندن برخوردار بود که هسته اصلی آن را شخص لوید جرج(نخست وزیر)و وینستون چرچیل(وزیر جنگ و بعد وزیر مستعمرات)و سر فیلیپ ساسون(منشی مخصوص لوید جرج)و ادوین مونتاگ(وزیر امور هندوستان)و سر هربرت ساموئل و سایراعضای لابی مقتدر صهیونیستی در دولت وقت انگلیس تشکیل میدادند.
وقتی که مسئله نقش بزرگ الیگارشی پارسی در تحولات تاریخ ایران برایم مسجل شد،طبعااین سئوال پیش آمد که این نقش چرا ناشناخته مانده و تاکنون هیچ کس به آن توجه نکردهاست؟در این بررسی متوجه شدم که تعمدا در طول این دوران طولانی،نقش الیگارشی پارسیدر ایران نانشناخته مانده و مسکوت گذارده شده است.به این ترتیب،تصمیم گرفتم نتایجتحقیقات خود را درباره نقش الیگارشی پارسی در تاریخ ایران منتشر کنم.این تحقیق در واقعخلاء بزرگی را در تاریخنگاری معاصر ایران پر میکرد و یکی از عوامل مهم مؤثر در تحولات ایرانرا معرفی میکرد که تاکنون کاملا مورد غفلت قرار گرفته بود.
زمانی که کار بر روی الیگارشی پارسی را دنبال میکردم،به تدریج به پیوندهای عجیب آن باالیگارشی یهودی رسیدم و متوجه شدم که چنان اشتراکی میان این دو کانون وجود دارد که اصلانمیتوان آنها را از هم تفکیک کرد.مثلا اگر سر جمشید جی جی جی بهای پارسی از بزرگترینتجار تریاک جهان در قرن نوزدهم بود،خانواده ساسون،که سران یهودیان بغدادی بودند،نیزهمین جایگاه را داشتند و متحدا و در شراکت با پارسیان عمل میکردند.در طول قرن نوزدهم،کشت و صادرات تریاک ایران نیز در انحصار شبکهای بود از کارگزاران ساسونها و سران طایفهپارسی.در کودتای 1299 و استقرار سلطنت پهلوی در ایران نیز الیگارشی پارسی و زرسالارانیهودی مشترکا عمل کردند.لرد ریدینگ،نایب السلطنه هند از زمان کودتا تا خلع رسمی قاجاریه(1299-1304 ش.)سر روفوس اسحاق نام دارد و اولین یهودی است که نایب السلطنه هند شد.
لوید جرج و چرچیل(نخست وزیر و وزیر جنگ انگلیس در زمان کودتا)هر دو هم از نظر خانوادگیو هم شخصا با یهودیان ثروتمند انگلیس پیوندهای بسیار نزدیک داشتند.ادوین مونتاگ(وزیرامور هند در دولت وقت بریتانیا)و هربرت ساموئل به خانواده یهودی ساموئل تعلق داشتند و درزمان جنگ اوّل جهانی نقش بزرگی در استقرار یهودیان در فلسطین ایفا کردند.این دو نفرپسر عموهای سر مارکوس ساموئل،بنیانگذار کمپانی رویال داچ شل،بودند که به عنوانبزرگترین و دسیسه گرترین غول نفتی قرن بیستم شناخته میشود.
مقارن با کودتای 1299 درایران،سر هربرت ساموئل از سوی دولت لوید جرج به عنوان اولین کمیسر عالی بریتانیا درفلسطین منصوب شد و به تعبیر دایرة المعارف یهود«اولین یهودی بود که پس از 2000 سال برسرزمین اسرائیل حکومت کرد.»به این ترتیب،تصویر جدیدی از استراتژی کانونهایاستعماری غرب در دوران جنگ اوّل جهانی و بعد از آن در منطقه خاورمیانه به دست آمد.یکبعد اصلی این استراتژی را استقرار سلطنت پهلوی در ایران تشکیل میداد و بعد اصلی دیگر رااستقرار حاکمیت یهودیان بر فلسطین.
در بررسی بیشتر،به نقش یهودیان در شکل دهی به طایفه پارسی رسیدم.میدانیم کهپرتغال اولین قدرت غربی است که در قرن شانزدهم یک امپراتوری مستعمراتی در شرق ایجادکرد و همین میراث بود که در قرن هفدهم به هلندیها و در قرن هیجدهم به انگلیسیها رسید.
متوجه شدم که سران طایفه پارسی از قرن شانزدهم در غرب هند به عنوان کارگزاران محلی وبومی پرتغالیها برکشیده شدند و به تدریج در قرون بعد در پیوند با سایر استعمارگران اروپایی بهقدرت و ثروت فراوان رسیدند.و متوجه شدم که در ایجاد و توسعه امپراتوری مستعمراتی پرتغالو اسپانیا،یهودیان جایگاه مهمی داشتند و بعدها همین نقش را در امپراتوریهای مستعمراتیهلند و بریتانیا ایفا کردند.پدیده دیگری که در این زمان با آن آشنا شدم«مارانوها»یا یهودیانمخفی هستند.اینها گروهی از یهودیان بودند که به ظاهر مسیحی میشدند ولی در باطنهمچنان یهودی بودند.مارانوها یک پدیده بسیار مهم در تاریخ اروپای جدید هستند.بعضی ازآنها وزرای مقتدر پادشاهان اسپانیا و پرتغال بودند و بعضی در مقامات عالی کلیسا جای داشتندو تعدادی از آنها حتی به مقام کاردینالی رسیدند.کریستف کلمب با پول و سرمایه همینمارانوها به قاره آمریکا سفر کرد و خود او نیز مارانو بود.در کتاب زرسالاران مفصلا درباره اینپدیده بحث کردهام و این فرضیه جدّی را مطرح کردهام که جان کابوت،بنیانگذار سفرهایاکتشافی-مستعمراتی انگلستان،و پسرش سباستیان کابوت نیز باید مارانو باشند.
به هر حال،این یهودیان-مارانوها در بازسازی فرهنگی طایفه پارسی بسیار مؤثر بودند وروحیات و روانشناسی و فرهنگ خودشان را در میان ایشان اشاعه دادند.به عبارت دیگر،نوسازیطایفه پارسی به شکل امروزی آن در پیوند با یهودیان صورت گرفت و اسطوره آوارگی پارسیان،که در افسانه کاملا موهوم و بیپایه معروف به قصه سنجان انعکاس یافته،در دوران پیوندپارسیان با پرتغالیها جعل شد.این اسطوره آوارگی و روانشناسی مولود آن،شباهتی عجیب بهفرهنگ یهودیان دارد و تأثیر یهودیان بر فرهنگ و خلقیات پارسیان تا بدان حد بزرگ است کهبرخی محققین هندی و غربی از پارسیان به عنوان«یهودیان هند»یاد میکنند.به عبارت دیگر،طایفه پارسی در هند از نظر فرهنگی یک فرقه کاملا بازسازی و نوسازی شده است.ادعای ایرانیتبار بودن آنها هم به کلی جعلی است.چنانچه تحقیقات مردم شناسی جسمانی نشان میدهدپارسیان به یقین از مردم بومی شبه قاره هند و از نژاد دراویدی هستند.چهره ظاهری آنها همبه روشنی این مسئله را نشان میدهد.آنها تا قبل از پیوند با اروپاییان و یهودیان،حتی خود رازرتشتی نمیدانستند و هیچ متن دینی زرتشتی در اختیار نداشتند.همه این تحولات و آشناییآنها با اوستا و متون زرتشتی به کمک اروپاییان و یهودیان و از طریق متونی ایجاد شد که از ایرانبرده شد و در اختیار آنها نهاده شد.
ادامه دارد ...
قسمت دوم